گروه اول اعتقاد دارند، با وارد کردن احکام و محدودیتهای اسلامی، مطلوبیت برای مسلمانان به حداکثر میرسد. یکی از تفاوتهای ساختاری میان انسان اقتصادی و انسان اسلامی آن است که تابع مطلوبیت دومی، دارای متغیر جدیدی به نام پاداش یا جزا در آخرت است. گروه دوم با رد اصل مطلوبیت، موضوع دیگری را مطرح ساختهاند.
شاهین منصوری- کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی
الف) اصل بیشینه کردن تطابق رفتار با احکام شرع
هر قدر رفتار فرد، با استانداردهای اخلاقی تطابق بیشتری داشته باشد، موفقتر است. فرد مسلمان در طول زندگی، در تمامی مراحل وجود و در هر مرحله، تلاش خواهد کرد هماهنگ با ارزشهای اخلاقی قدم بردارد. این هرگز به معنای گرایش به ریاضت و انکار مقاصد اقتصادی نیست.
ب) اصل بیشینه کردن مصلحت بندگان
انتخاب میان تخصیص درآمد به نیازهای دنیایی، انتخاب بین مصرف حال و آینده، انتخاب بین سطوح گوناگون نیازهای مصرفی حال و انتخاب بین گزینه های مختلف از سبد کالاهای مصرفی. اصلام مبنای دیگری را جایگزین خواسته ها می کند و نیازهای انسان را به پنج نوع لوازم حفظ دین، نفس، عقل، نسل و مال) و به سه سطح ضروریات، کفات و رفاه تقسیم می کند.
ج) اصل بیشینه کردن حب یا رضایت خداوند
انسان از میان کالاها و خدمات مختلف، با توجه به محدودیت های خود، به نحوی انتخاب می کند که محبت آنها را به حداکثر برساند. مصرف کنندگان، کالاها و خدمات را برای مصارفی انتخاب می کنند که رضای خداوند را به حداکثر برساند.
چنان که مشاهده می شود، در تمام اصول پیشنهاد شده، مصرف کننده مسلمان چه در ناحیه اهداف و انگیزه ها و چه در انتخاب نوع کالاها و چه در روش دستیابی به اهدا، در چارچوب عقاید و ارزش های اسلامی عمل می کند که بالطبع از معیار طبیعی مطلوبیت و عقلانیت ابزاری متمایز است.